Saturday, December 13, 2008

غافلگیری


تو زندگیم ، کم غافلگیر شدم...نه از زندگی‌، چون از زندگی‌ همیشه در حال غافلگیر شدنم.
از آدما..ولی‌ ایندفعه این آدما بودن که غاافلگیرم کردن.
بیرون بودم،از خونه همسایه که باهاش ارتباطی‌ ندارم،، بهم تلفن کردن.گفتن؛ یه خانومو آقأی پشت داره خونتونن،،میلادو ویدا.
یعنی‌ خاهرزادمو زنش.
اینا آواره بودن تا من برگشتم.
نگو قبلش فیلمبرداری کرده بودن،،
وقتی‌ درو باز کردم،،نمیدونستم، خوشحال باشم ، یا عصبانی‌
معمولا، بیشتر عصبانیتمو بروز میدم، تا شادی، یا محبتمو
خلاصه...یه غافلگیری از نوع ایرانیش.
یعنی‌ الان مهمونأی دارم که با کارت دعوتی که خودشون واسه خودشون فرستادن اومدن.
تازه اینا از خواص میباشن،،یعنی‌ عزیزن.
دیروز رفتیم، قنات قسبا،تو شارجه.بزور سوار چرخو فلکم کردن.
انقد جیغ زدیم که،،،چرا آدم ترسو می‌شه به مرور؟
از بالا همه چیز قشنگه،،به شرطی که جرات کنی‌ از بالا ببینیش.

No comments: