Saturday, December 13, 2008

غافلگیری


تو زندگیم ، کم غافلگیر شدم...نه از زندگی‌، چون از زندگی‌ همیشه در حال غافلگیر شدنم.
از آدما..ولی‌ ایندفعه این آدما بودن که غاافلگیرم کردن.
بیرون بودم،از خونه همسایه که باهاش ارتباطی‌ ندارم،، بهم تلفن کردن.گفتن؛ یه خانومو آقأی پشت داره خونتونن،،میلادو ویدا.
یعنی‌ خاهرزادمو زنش.
اینا آواره بودن تا من برگشتم.
نگو قبلش فیلمبرداری کرده بودن،،
وقتی‌ درو باز کردم،،نمیدونستم، خوشحال باشم ، یا عصبانی‌
معمولا، بیشتر عصبانیتمو بروز میدم، تا شادی، یا محبتمو
خلاصه...یه غافلگیری از نوع ایرانیش.
یعنی‌ الان مهمونأی دارم که با کارت دعوتی که خودشون واسه خودشون فرستادن اومدن.
تازه اینا از خواص میباشن،،یعنی‌ عزیزن.
دیروز رفتیم، قنات قسبا،تو شارجه.بزور سوار چرخو فلکم کردن.
انقد جیغ زدیم که،،،چرا آدم ترسو می‌شه به مرور؟
از بالا همه چیز قشنگه،،به شرطی که جرات کنی‌ از بالا ببینیش.

Tuesday, December 9, 2008



بیشتر از اینکه دلخور باشم، عصبانیم.
از خودم عصبانیم که هیچوقت نتونستم فیلم بازی کنم،،نه به عنوان هنر پیشه،،مثل همهٔ آدما....اینم باید یاد گرفت...راهی‌ برای رسیدن بخود،،همون خودی که همه فکر می‌کنن بهش رسیدن.
بعد بما یاد میدن چه جوری بهش برسیم.
خوب ، راه به خود رسیدن، راه عبور از آدماست.عصبانیم ، چون نتونستم یاد بگیرم،گاهی که آدم از خلوتش میاد بیرون و ذره‌ای از درونشو با دیگران تقسیم می‌کنه،هم فکری نمیخواد،،هم دلی‌ می‌خواد.نمیشه هم فکری خواست،،چون آدما مثل هم فکر نمیکنن.
اینجاست که ممکنه نه تنها هم دل پیدا نکنی‌،، محکومم بشی‌.
پس همون بهتر که در خلوتت بمونی.
اینم تجربه روزهای بارونی‌ ،،،دیگه حاضر نیستم تکرارش کنم.

Tuesday, December 2, 2008

Manaye Farvahar


in ham az majidi

> > انتقاد مجيد مجيدي> شب گذشته در نشست نقد و بررسي فيلم> «آواز> گنجشک‌ها» مجيد مجيدي گفت:> متأسفانه چند روز پيش، برنامه> مستندي در> تلويزيون ديدم که پيرزني را نشان> مي‌داد که به ‌واسطه خانه‌اي که> در سفر> استاني به او داده بودند، بلند> بلند دعاگوي مسئولان بود؛ آن هم> براي رسيدن> به بديهي‌ترين حقش! چرا ما> بايد به گونه‌اي رفتار کنيم که> کرامت انساني> را جلوي تلويزيون به حراج> بگذاريم؟> مجيدي ادامه داد: ما شيعه> اميرالمؤمنين (ع)> هستيم که حتي حاضر نبودند کسي> بداند به چه کسي کمک مي‌کنند.> حال چرا بايد به> جايي برسيم که آبروي مردم> را براي كمترين کاري که برايشان> کرده‌ايم و> حقشان هم بوده است، هزينه> کنيم؟ چرا در فرهنگ غني ما، بايد> امروز به> جايي برسيم که وقتي حقوق اوليه> انسان‌ها را به آنها مي‌دهيم،> عزت و> کرامتشان را حراج کنيم؟> از نگاه من، انسان شريفتر از آن> است که> بخواهيم او را با دو کيسه برنج> زير پاي بگذاريم.> کارگردان فيلم آواز گنجشک‌ها> گفت: در يکي از> شب‌هاي زمستان رفتگري را> ديدم که مشغول جارو کردن خيابان> بود و من پس> از اينکه ماشين را پارک> کردم، به دلم افتاد که پولي هم به> او بدهم. اول> کمي دودل> بودم و تنبلي> کردم، اما سرانجام پول را برداشتم> و خيلي> محترمانه و دوستانه به طرفش> گرفتم، خيلي هم احساس خوب بودن> مي‌کردم و در> عوالم فرشته‌ها سير> مي‌کردم(!!) اما ديدم که به سختي> تلاش دارد> دستکشش را که به دستش هم> چسبيده بود دربياورد و بعد پول را> بگيرد.> اصرار کردم که چرا نمي‌گيري> گفت: «بي ادبي مي‌شود، اين دست> خداست که به من> پول مي‌دهد.» خدا شاهد است> آن شب تا صبح نتوانستم بخوابم.> مجيدي تأکيد کرد: از ديد خدا اين> گونه نيست که> شأن و منزلت انسانها بر> مبناي جايگاه اجتماعي‌شان تعيين> شود. خيلي> وقت‌ها خداوند به واسطه> همين> بندگان مخلص، شر و بلا را از سر> ميليون‌ها> انسان دور مي‌کند و احترام به> همين آدمها كمترين حقوقي است که> برايشان> مي‌توان متصور بود. چگونه اين> کرامت‌هاي انساني را ما به حراج> مي‌گذاريم؟> من وقتي به کشورهاي ديگر> مي‌روم و ميزان احترام را در آنجا> به انسانها> مي‌بينم، ياد حرف دکتر> شريعتي بزرگ مي‌افتم که مي‌گفت> در سفر به> کشور کفر مسلمان نديدم اما> اسلام را ديدم و در اينجا مسلمان> زياد ديدم> اما اسلام را نديدم.> اين کارگردان نام‌آشناي سينماي> ايران تأکيد> کرد: ما مدعي همه اين ارزش‌ها> بوديم، اما امروز به کجا> مي‌رويم؟ چرا مايي> که ادعاي اين را داشتيم که بر> بستر فرهنگ شيعي حرکت مي‌کنيم،> به چنين> وضعيتي رسيده‌ايم؟> وي در ادامه خاطرنشان کرد: به نظر> من، يکي از> اصلي‌ترين دلايلش سقوط> اخلاقي است؛ زماني در فرهنگ ما> بدترين چيزها> دروغ و غيبت بود، اما امروز> ببينيد چه شده که دروغ گفتن> برايمان مثل نقل و> نبات شده است، همه اهل ريا> شده‌اند و همين‌ها خطر اصلي و> عامل انحطاط> جامعه ماست. ما باور داريم که> لقمه حرام، نسلي را به باد> مي‌دهد، اما امروز> لقمه حرام امر کاملاً طبيعي> شده است و حتي در بانک‌هاي ما> کاملاً عادي> رواج دارد. ما در> گام نخست> بايد زيرساختهاي معرفتي و اخلاقي> جامعه را> بالا ببريم.> مجيدي گفت: همين ديشب تلويزيون> روستايي را> نشان مي‌داد که مردم هنگام> نماز کارها را ترک مي‌کردند و درب> منازل را> باز مي‌گذاشتند و بدون نگراني> سراغ نماز مي‌رفتند. يکي از اهالي> مي‌گفت: ما> با قرآن و شعاير ديني> روستايمان را بيمه کرده‌ايم؛> اينجا کسي با> کسي بد نيست، کسي دعوا> نمي‌کند، کسي از کسي بدش> نمي‌آيد. اين مدينه> فاضله‌اي است که ما> مي‌خواستيم و خوشبختانه هم گمان> مي‌کنم> آنجا، جايي بود که هنوز پاي> مسئولي به آنجا نرسيده> استhasEML = false;


یه ایمیل داشتم، درد دل مجید مجیدی.
منو تو فکر برد،،،که چرا ملتی مثل ما که تاریخ ساز بوده،و تاریخش پر از عشقو ادبو هنر باید به جائ برسه که اونو الگوی، دروغ، ریا، بی‌ بندوباری بدونن..در حال حاضر، هر چیزی جاشو در فر هنگ ما با چیز دیگه ای، از نوع بدش عوض کرده.
مریم دخترم یه دوست عراقی داره.یه شب که رفته بودم دنبا الشون، به من گفت: آنتی
ایرانی‌‌های بدی اونجا بودن،،گفتم از کجا میدونی‌ ایرانی‌ بودن،،گفت: معلومه ، ایرانیا ملومن.
اینجا وقتی‌ کسی‌ سر کسی‌ کلاه میذاره، میگن، ایرانی‌ بوده. بد بپوشه میگن ایرانیه.
به جائ رسیدیم، که همهٔ خصوصیات اخلاقیمون شده تظاهر.
عشق، محبت،کار خیر،،،،،،هر ملتی، خودش رفتار دولتشو تعین می‌کنه.و هر دولتی ملتشو لایق احترام می‌کنه.
بچه‌ای که از پدرش بی‌ دلیل کتک میخوره،، از دیگران هم کتک میخوره.