Thursday, January 8, 2009



شاید اشکالی‌ وجود داره که کسی‌ بهم اینجا، سر نمیزنه.
مهمونام،دیروز رفتن.جاشون خالی.بعد از این غیبت طولانی‌،،گفتم خوب سر ی به خودم بزنم
روزای بدی نبود.کمی‌ گشتو گذار،کمی‌ خرید،،،،سرما خوردگی..خندهای الکی‌،،ولی‌ دل گرم کن.خلاصه گذشت.زندگی‌ عادی شد.فک کنم پر ماجرا‌ترین قسمت سال همین موقست،،،
ولی‌ نمیدونم چرا خیلی‌ وقت دیگه رنگی‌ عوض نمی‌شه؟
ولی‌ زمان خوبیه واسه فکر کردن.
یکی‌ بهم گفت،،،میدونی‌ چی‌ میخوای؟
گفتم، دارم کم کم میفهمم
می‌خوام، عاشق باشم،عاشق همه
نمی‌خوام دیگه در مورد کسی‌ قضاوت کنم
می‌خوام آدمارو همونطور که هستن بپذیرم
می‌خوام به آرومی‌ به آرامش برسم.
می‌خوام عشقی‌ که همه ازش دم می‌زنیم، باور کنم.
زندگی‌ کنم.
خواسته‌های درونو باید در درون جست.
می‌خوام،،اونی‌ که می‌خوام باشم،،نه اونی‌ که دیگران میخوان.
و اجازه بدم،،هر کی‌ اونی‌ باشه که می‌خواد..نه اونی‌ که من می‌خوام.

2 comments:

... said...

پریسا جونم من خیلی به اینجا سرزدم ولی دیدم آپدیت نکردی . خوب عزیز وقتی دیر به دیر مینویسی خواننده هات هم دیربه دیر میان دیگه ...بگذریم نازنین من همه اون چیزهایی رو که خودت برای خودت خواستی , برات آرزو میکنم ولی میدونی که بعضی هاش خیلی سخته ...میبوسمت . جای مهمونا خالی نباشه . مراقب خودتون باشین . بوس .

sadr said...

كلمات عميق راخيلي ساده گفتي
اين كلمات به نظر من همينطوري بيرون نمي آيد مدت ها در درون پخته بايد بشه تا به سر زبان برسه و اين كار عشقه حرف هات دو بخش داره بخش اول عموميه ولي اونايي جالبه كه در آخر از درون خودت جوشيدن
ممنون